آهای . .. .
آهای اهالیه شهر آشتی کردیم .
امروز مثل 2 روز پیش حالم خیلی بد بود. دوباره عکس سپیده،اس ام اساش،حرفاش،رفتارش،کاراش
خدای بزرگ دیگه خسته شدم و در آخر دوباره گریه.
چون تنها بودم عین دیونه ها داشتم بلند داد میزدم آهای سپیده غلط کردم به جون خودم دوستت دارم.تو این 20 روز خیلی با خودم کلنجار رفتم تا بتونم تحمل کنم ولی اموز صدای سپیده تو گوشم بود همش زمزمه میکرد داشتم ادبیات میخوندم ولی سپیده اصلا نمیذاشت تمرکز داشته باشم داشت باهام حرف میزد کاملا برام عجیب بود حالا نمگم که چی میگفت ولی خیلی اصرار داشت پا پیش بذارم.
45 دقیقه غرق در همین اوهام بودم نتونستم حرف خودمو به کرسی بشونم منو مجبور کردن به سپیده اس بدم
ساعت 21:18 بود که اس دادم"غلط کرد زینب"
ساعت 21:29 وقتی دیگه واقعا داشتم به خود احمقم فحش میدادم که بابا نفهم ولش کن سپیده اس داد البته بی محتوا فقط یه فیس لبخند
البته همین برای من کافی بود. اس ام اس های بعدی ردو بدل شد ولی کوتاه .نخواستم مزاحم تی ایجاد شه سریع bye دادم.
برعکس اون شب که با اس سپیده قاطی کردم امشب شاده شاد بودم خیلیم شاد بودم
سپیده جون منی . . .
نظرات شما عزیزان:
|